حجت الاسلام و المسلمین سید احمد هاشمی در بررسی و در شبهات موجود در کارآمدی نظام
با محوریت آرمان های انقلاب اسلامی
از جمله شبهات برجسته ای که در بحث ولایت فقیه دشمنان داخلی و خارجی بسیار روی آن تاکید دارند و آنرا برای تضعیف نظام اسلامی و انقلاب در رسانه های مختلف منتشر میکنند، شبهه کارآمدی نظام اسلامی است که در آن با بیان چند نقطه ضعف جزئی در کشور و حکومت، آرمان های انقلاب و اصل و ریشه ی آنرا زیر سوال میبرند؛ و متاسفانه این شبهه در میان خود مردم کشور هم رایج شده و آنرا بر سر زبانها انداخته اند.
این بار حجت الاسلام و المسلمین سید احمد هاشمی کارشناس جریانات دینی و مسائل سیاسی در حوزه و دانشگاه، با بررسی این شبهه به رد آن میپردازد.
این جلسه در میان دانشجویان و طلاب شهر های مختلف در طرح ولایت 95 برگزار گردید، و در اثنای برگزاری کلاس های ولایت فقیه مطرح گردیده است.
این برنامه مشتمل بر دو جلسه است که با محوریت آرمان های انقلاب و در نظر گرفتن سه مبنای «امکانات نظام، موانع و مشکلات و زمان» به بررسی دو بعد از ابعاد انقلاب در موفقیت ها و نا موفقیت ها می پردازد و نتیجه کار آمدی نظام را بدست میآورد.
حجت الاسلام و المسلمین سید احمد هاشمی تصریح میکند که شبهه کارآمدی نظام با بررسی موفقیت های نظام رفع میشود و لذا بررسی مشکلات کشور در قبل و بعد انقلاب و مقایسه با سایر نقاط دنیا، از جهالت و عدم اطلاع از نقاط قوت داخلی و از باب « مرغ همسایه غاز است» میباشد.
ایشان با مبنا قرار دادن خطبه 216 نهج البلاغه، نا کارآمدی های نظام جمهوری اسلامی را از زبان حضرت امیر تحلیل میکند.
متن عربی
[ 216 ] و من خطبة له ع خطبها بصفین
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً
بِوِلاَیَةِ أَمْرِکُمْ وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ اَلْحَقِّ مِثْلُ اَلَّذِی
لِی عَلَیْکُمْ فَالْحَقُّ أَوْسَعُ اَلْأَشْیَاءِ فِی اَلتَّوَاصُفِ وَ
أَضْیَقُهَا فِی اَلتَّنَاصُفِ لاَ یَجْرِی لِأَحَدٍ إِلاَّ جَرَى عَلَیْهِ
وَ لاَ یَجْرِی عَلَیْهِ إِلاَّ جَرَى لَهُ وَ لَوْ کَانَ لِأَحَدٍ أَنْ
یَجْرِیَ لَهُ وَ لاَ یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکَانَ ذَلِکَ خَالِصاً لِلَّهِ
سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ
فِی کُلِّ مَا جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَکِنَّهُ سُبْحَانَهُ
جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى اَلْعِبَادِ أَنْ یُطِیعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ
عَلَیْهِ مُضَاعَفَةَ اَلثَّوَابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا
هُوَ مِنَ اَلْمَزِیدِ أَهْلُهُ حق الوالی و حق الرعیة ثُمَّ جَعَلَ
سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً اِفْتَرَضَهَا لِبَعْضِ اَلنَّاسِ
عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَکَافَأُ فِی وُجُوهِهَا وَ یُوجِبُ بَعْضُهَا
بَعْضاً وَ لاَ یُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلاَّ بِبَعْضٍ وَ أَعْظَمُ مَا
اِفْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ اَلْحُقُوقِ حَقُّ اَلْوَالِی عَلَى
اَلرَّعِیَّةِ وَ حَقُّ اَلرَّعِیَّةِ عَلَى اَلْوَالِی فَرِیضَةٌ
فَرَضَهَا اَللَّهُ سُبْحَانَهُ لِکُلٍّ عَلَى کُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً
لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِینِهِمْ فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِیَّةُ
إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ وَ لاَ تَصْلُحُ اَلْوُلاَةُ إِلاَّ
بِاسْتِقَامَةِ اَلرَّعِیَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ اَلرَّعِیَّةُ إِلَى
اَلْوَالِی حَقَّهُ وَ أَدَّى اَلْوَالِی إِلَیْهَا حَقَّهَا عَزَّ
اَلْحَقُّ بَیْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ اَلدِّینِ وَ اِعْتَدَلَتْ
مَعَالِمُ اَلْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلاَلِهَا اَلسُّنَنُ فَصَلَحَ
بِذَلِکَ اَلزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِی بَقَاءِ اَلدَّوْلَةِ وَ یَئِسَتْ
مَطَامِعُ اَلْأَعْدَاءِ وَ إِذَا غَلَبَتِ اَلرَّعِیَّةُ وَالِیَهَا أَوْ
أَجْحَفَ اَلْوَالِی بِرَعِیَّتِهِ اِخْتَلَفَتْ هُنَالِکَ اَلْکَلِمَةُ وَ
ظَهَرَتْ مَعَالِمُ اَلْجَوْرِ وَ کَثُرَ اَلْإِدْغَالُ فِی اَلدِّینِ وَ
تُرِکَتْ مَحَاجُّ اَلسُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ
اَلْأَحْکَامُ وَ کَثُرَتْ عِلَلُ اَلنُّفُوسِ فَلاَ یُسْتَوْحَشُ
لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ وَ لاَ لِعَظِیمِ بَاطِلٍ فُعِلَ فَهُنَالِکَ
تَذِلُّ اَلْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ اَلْأَشْرَارُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ
اَللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ اَلْعِبَادِ فَعَلَیْکُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِی
ذَلِکَ وَ حُسْنِ اَلتَّعَاوُنِ عَلَیْهِ فَلَیْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ
اِشْتَدَّ عَلَى رِضَا اَللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِی اَلْعَمَلِ
اِجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِیقَةَ مَا اَللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ
اَلطَّاعَةِ لَهُ وَ لَکِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اَللَّهِ عَلَى
عِبَادِهِ اَلنَّصِیحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ اَلتَّعَاوُنُ عَلَى
إِقَامَةِ اَلْحَقِّ بَیْنَهُمْ وَ لَیْسَ اِمْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِی
اَلْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِی اَلدِّینِ فَضِیلَتُهُ بِفَوْقِ
أَنْ یُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اَللَّهُ مِنْ حَقِّهِ وَ لاَ اِمْرُؤٌ
وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ اَلنُّفُوسُ وَ اِقْتَحَمَتْهُ اَلْعُیُونُ بِدُونِ
أَنْ یُعِینَ عَلَى ذَلِکَ أَوْ یُعَانَ عَلَیْهِ فَأَجَابَهُ ع رَجُلٌ
مِنْ أَصْحَابِهِ بِکَلاَمٍ طَوِیلٍ یُکْثِرُ فِیهِ اَلثَّنَاءَ عَلَیْهِ
وَ یَذْکُرُ سَمْعَهُ وَ طَاعَتَهُ لَهُ فَقَالَ ع إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ
عَظُمَ جَلاَلُ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ فِی نَفْسِهِ وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ
مِنْ قَلْبِهِ أَنْ یَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذَلِکَ کُلُّ مَا سِوَاهُ
وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ کَانَ کَذَلِکَ لَمَنْ عَظُمَتْ نِعْمَةُ اَللَّهِ
عَلَیْهِ وَ لَطُفَ إِحْسَانُهُ إِلَیْهِ فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَةُ
اَللَّهِ عَلَى أَحَدٍ إِلاَّ اِزْدَادَ حَقُّ اَللَّهِ عَلَیْهِ عِظَماً
وَ إِنَّ مِنْ أَسْخَفِ حَالاَتِ اَلْوُلاَةِ عِنْدَ صَالِحِ اَلنَّاسِ
أَنْ یُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ اَلْفَخْرِ وَ یُوضَعَ أَمْرُهُمْ عَلَى
اَلْکِبْرِ وَ قَدْ کَرِهْتُ أَنْ یَکُونَ جَالَ فِی ظَنِّکُمْ أَنِّی
أُحِبُّ اَلْإِطْرَاءَ وَ اِسْتِمَاعَ اَلثَّنَاءِ وَ لَسْتُ بِحَمْدِ
اَللَّهِ کَذَلِکَ وَ لَوْ کُنْتُ أُحِبُّ أَنْ یُقَالَ ذَلِکَ
لَتَرَکْتُهُ اِنْحِطَاطاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ عَنْ تَنَاوُلِ مَا هُوَ
أَحَقُّ بِهِ مِنَ اَلْعَظَمَةِ وَ اَلْکِبْرِیَاءِ وَ رُبَّمَا
اِسْتَحْلَى اَلنَّاسُ اَلثَّنَاءَ بَعْدَ اَلْبَلاَءِ فَلاَ تُثْنُوا
عَلَیَّ بِجَمِیلِ ثَنَاءٍ لِإِخْرَاجِی نَفْسِی إِلَى اَللَّهِ
سُبْحَانَهُ وَ إِلَیْکُمْ مِنَ اَلتَّقِیَّةِ فِی حُقُوقٍ لَمْ أَفْرُغْ
مِنْ أَدَائِهَا وَ فَرَائِضَ لاَ بُدَّ مِنْ إِمْضَائِهَا فَلاَ
تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ اَلْجَبَابِرَةُ وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا
مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْلِ اَلْبَادِرَةِ وَ لاَ
تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ وَ لاَ تَظُنُّوا بِی اِسْتِثْقَالاً فِی
حَقٍّ قِیلَ لِی وَ لاَ اِلْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی فَإِنَّهُ مَنِ
اِسْتَثْقَلَ اَلْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَوِ اَلْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ
عَلَیْهِ کَانَ اَلْعَمَلُ بِهِمَا أَثْقَلَ عَلَیْهِ فَلاَ تَکُفُّوا عَنْ
مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی
بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لاَ آمَنُ ذَلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلاَّ أَنْ
یَکْفِیَ اَللَّهُ مِنْ نَفْسِی مَا هُوَ أَمْلَکُ بِهِ مِنِّی فَإِنَّمَا
أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَیْرُهُ
یَمْلِکُ مِنَّا مَا لاَ نَمْلِکُ مِنْ أَنْفُسِنَا وَ أَخْرَجَنَا مِمَّا
کُنَّا فِیهِ إِلَى مَا صَلَحْنَا عَلَیْهِ فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ
اَلضَّلاَلَةِ بِالْهُدَى وَ أَعْطَانَا اَلْبَصِیرَةَ بَعْدَ اَلْعَمَى
ترجمه آیتی
207 خطبهاى از آن حضرت (ع) در صفین
اما بعد، خداوند براى من که ولىّ امر و زمامدار شما هستم، بر شما حقى مقرر
داشته و همانگونه که مرا بر شما حقى است، شما را نیز بر من حقى است.
هنگامى که درباره حق گفتگو مىشود، حق گستردهترین چیزهاست و به هنگام
انصاف خواهى از یکدیگر حق دقیقترین و تنگ میدانترین امور است. آنسان، که
کسى را بر دیگرى حقى است آن دیگر را نیز بر او حقى خواهد بود. کسى که بر
همگان حق دارد و هیچکس را بر او حقى نیست، خداى تعالى است، نه هیچیک از
بندگانش. زیرا اوست که بر آفریدگان خود توانایى دارد و عدلش در هر چه قضایش
بر آن جارى گردد، نمایان است. و او حق خود را بر بندگان در آن قرار داد که
اطاعتش کنند و جزاى طاعتشان را دوچندان بر عهده گرفت.
این فضل و بخشایشى است از سوى او و بخشندگى بسیار است که او را در خور است و بس.
پس، خداوند سبحان، بعضى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب فرمود. و
هر حقى را برابر پاداش حقى دیگر قرار داد. بعضى از آن حقوق زمانى واجب
مىآیند که آن دیگر نیز حقى را که بر گردن دارد ادا نماید.
بزرگترین
حقى که خداوند تعالى از آن حقوق واجب گردانیده، حق والى است بر رعیت و حق
رعیت است بر والى. این فریضهاى است که خدا اداى آن را بر هر یک از دو طرف
مقرر داشته و آن را سبب الفت میان ایشان و عزت و ارجمندى دین ایشان قرار
داده است. پس رعیت صلاح نپذیرد مگر آنکه والیان صلاح پذیرند و والیان به
صلاح نیایند، مگر به راستى و درستى رعیت. زمانى که رعیت حق خود را نسبت به
والى بگزارد و والى نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها
عزت
یابد و پایههاى دینشان استوارى گیرد و نشانههاى عدالت برپا گردد
و سنتهاى پیامبر (ص) در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در پى آن روزگار به
صلاح آید و امید به بقاى دولت قوت گیرد و دشمنان مأیوس گردند. و اگر رعیت
بر والى خود چیره گردد یا والى بر رعیت ستم روا دارد، در این هنگام، میان
آنها اختلاف کلمه پدید آید و نشانههاى جور پدیدار آید و تباهکارى در دین
بسیار شود و عمل به سنتها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند و احکام اجرا
نگردد و دردها و بیماریهاى مردم افزون شود و کس از پایمال شدن حق بزرگ و
رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد. در این هنگام نیکان به خوارى افتند و
بدان عزت یابند و بازخواستهاى خداوند از بندگان بسیار گردد. پس بر شماست که
در چنین زمانى به یکدیگر اندرز دهید و یکدیگر را نیکو یارى دهید. هیچ کس
نمىتواند حق طاعت خداوند را آنسان، که سزاى اوست،
به جاى آورد، هر
چند، هم که در به دست آوردن خشنودى او آزمند بود و بسیار بکوشد. از حقوق
واجب خداوند بر بندگان این است که یکدیگر را به مقدار توان اندرز دهند و حق
را در میان خود برپاى دارند و در این کار به یکدیگر یارى رسانند. و کسى
نیست که در گزاردن حق از یارى خدا بىنیاز باشد، هر چند، منزلت وى در حق
بزرگتر بود یا فضیلتش در دین بیش از دیگران باشد. آدمى هر چند، خرد و
بىمقدار باشد و در دیدهها بىارج آید، مىتواند که دیگران را بر حق یارى
دهد یا از دیگران یارى خواهد.
در این هنگام، مردى از اصحاب با گفتارى
دراز به آن حضرت (ع) پاسخ داد و در سخن خود بر او درود فرستاد و گفت که سخن
او را شنیده و فرمانبردار اوست: على (ع) به او چنین فرمود:
هر کس جلال خداوندى در چشم جانش بزرگ آید و پایگاه او در دلش جلیل،
باید که حق این عظمت و جلال به جاى آرد و هر چه جز اوست در چشمش خرد و
حقیر آید. در چنین حالى، سزاوارترین کس، کسى است که نعمت خدا بر او بسیار
باشد و احسانش در حق او نیکو. زیرا نعمت خدا بر کسى افزون نشود مگر آنکه حق
خداوندى در دلش بزرگتر آید. از سخیفترین حالات والیان در نزد مردم صالح
این است که مردم پندارند که آنان دوستدار فخر و مباهاتاند. و بناى کار خود
بر کبر و غرور مىنهند.
من ناخوش دارم که در پندار شما چنین آید که من
خواهان ثنا و ستایشم و سپاس خدا را که چنین نیستم. اگر هم دوست مىداشتم
که بستایندم به سبب فروتنى در برابر پروردگارم آن را ترک مىکردم. زیرا
تنها اوست که سزاوار عظمت و کبریاست. بسیار افتد که مردم پس از انجام کار
مهمى که کردهاند، خواهند که آنان را بستایند، ولى مرا به سبب فرمانبرداریم
از خدا و نیز رفتار نیکویى که با شما داشتهام، به نیکى مستایید زیرا هنوز
حقوقى است که من ادایشان نکردهام و فرایضى بر گردن من است که باید آنها
را بگزارم. آنسان که با جباران سخن مىگویند،
با من سخن مگویید و از من
پنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مىدارند. نیز
به چاپلوسى و تملق با من آمیزش مکنید. و مپندارید که گفتن حق بر من گران
مىآید. و نخواهم که مرا بزرگ انگارید، زیرا هر که شنیدن حق بر او گران
آید، یا نتواند اندرز کسى را در باب عدالت بشنود، عمل کردن به حق و عدالت
بر او دشوارتر است. پس با من از گفتن حق یا رأى زدن به عدل باز نایستید،
زیرا من در نظر خود بزرگتر از آن نیستم که مرتکب خطا نشوم و در اعمال خود
از خطا ایمن باشم. مگر آنکه، خدا مرا در آنچه با نفس من رابطه دارد، کفایت
کند زیرا او تواناتر از من به من است. ما و شما بندگانى هستیم در قبضه قدرت
پروردگارى که پرورش دهندهاى جز او نیست. او صاحب اختیار ماست در آنچه خود
بدان اختیار نداریم. اوست که ما را از آنچه در آن غوطهوریم، بیرون مىکشد
و به راهى که صلاح ما در آن است، مىبرد. او بود که پس از گمراهى ما را
هدایت کرد و پس از نابینایى،
بینایى بخشید.
دریافت فایل های صوتی :
جلسه اول(موفقیت ها): 29مگابایت
جلسه دوم(ناکامی ها): 30مگابایت