http://javan-e.blogfa.com/عمار سید خراسانی

مجموعه راهکارهای شیوه تحلیل سیاسی کلان توسط حجت الاسلام و المسلمین سید احمد هاشمی ارائه می گردد.

همچنین در این مجموعه به میزان صلاحدید هم از تحلیل های روز بحث گردیده که آنرا در اختیار علاقه مندان عزیز قرار میدهیم...

دریافت متن در ادامه مطلب...


 

آموزش تحلیل سیاسی سید احمد هاشمی-تحلیل سیاسی کلان

*معنای تحلیل : فهم عمیق یک پدیده،تجزیه و تحلیل یک پدیده و واقف شدن به همه ی زوایای آن.

*معنای تحلیل سیاسی : موضوع فهم،یک پدیده ی سیاسی(هر پدیده ی اجتماعی ناظر به بعد اجتماعی انسان) و یا فهم عمیق اجزاء مختلف یک پدیده ی سیاسی.

- هر پدیده ی سیاسی دارای عَقبه ای است؛به عبارت دیگر یعنی چه بستری آمد که این پدیده شکل گرفت.برای فهم درست مسائل،باید آن پدیده و عقبه ی آن را شناخت و اثری که این پدیده بر موضوعات دیگر می گذارد را نیز در نظر گرفت.

- بچه های انقلابی باید به نحوی یک پدیده ی سیاسی و اجتماعی را درک کنند که بتوانند زمینه های شکل گیریِ آن پدیده و خودِ آن را به طور کامل بفهمند و اثری که آن پدیده بر آینده می گذارد را پیش بینی کنند.

** نکته مهم : خروجی تحلیل سیاسی،"بصیرت سیاسی" می شود.

پس تحلیل و از جمله تحلیل سیاسی 4 مرحله دارد(که خروجی این 4 مرحله بصیرت سیاسی است):

1. یافتن عقبه و زمینه های پیدایش پدیده

2. بررسی کامل خودِ پدیده

3. نتیج و تبعات این پدیده در آینده

4. نحوه ی مواجه در برابر آن پدیده         قدم پایانی در تحلیل کامل سیاسی است و بسیار مهم است

- بصیرت تابع این 4 مرحله است به این معنا که هرچه تحلیل در این 4مرحله قوی تر و کامل تر باشد،بصیرت حاصل شده نیز کامل تر و قوی تر خواهد بود.

* روش صحیح تحلیل سیاسی :

1. تسلط به قواعد هستی یا به عبارت دیگر قواعد حاکم بر رفتار انسان ها :

 ما بر اساس این قواعد است که می توانیم تحلیل درست انجام دهیم.

برخی از این قواعد عبارت اند از :

الف) إن تنصروا الله ینصرکم و یثبّت أقدامکم     یک قاعده ی اجتماعی است

ب) اگر ولی خدا را یاری نکنید،خدا شما را خوار و ذلیل می کند.

ج) تسلّط به مبانی مانند اصول عقاید(خدا،نبوت،امامت و...) و قواعد اجتماعی قرآن(آن دسته از قواعدی که ناظر به بعد اجتماعی انسان استسلّ)

- حال نکته اینجاست که اگر کسی این قواعد حاکم بر هستی را نداند و بخواهد تحلیل انجام دهد،تحلیل آن التقاطی(از جمله تحلیل های مادی و سکولاری) خواهد بود.

 

2. تسلّط بر تاریخ :

کسی که تاریخ نداند،نمی تواند تحلیل درستی انجام دهد؛چون قواعدی که خداوند در عالَم قرار داده است،ثابت است.پس دانستن تاریخ به فهم حال  وآینده کمک قابل توجه ای می کند.

- در تاریخ یک سری مقاطع خاص وجود دارد که دانستن آن اهمیت ویژه ای دارد؛مانند تاریخ صدر اسلام(ابتدای اسلام تا عاشورا) و تاریخ مشروطه؛ که حضرت آقا نیز بر مطالع ی این دو برهه از تاریخ تأکید دارند.

- کسی که تحلیل تاریخ نتواند بکند،قطعاً از تحلیل حال عاجز است.

- حال اگر کسی قواعد حاکم بر هستی را آموخت و بر تاریخ هم تسلّط پیدا کرد و به مقاطع حسّاس آن هم واقف شد،باید به چه شیوه ای سراغ پدیده ها برود تا بتواند تحلیل درست و کاملی ارائه دهد؟! پاسخ این است که باید دید کلان به خرد داشته باشد؛یعنی از مسائل کلان شروع کند و آن را به مسائل خرد ربط دهد.اگر این رویه عکس شد،تحلیل غلطی بدست می آید.

حال برای اینکه نگاه کلان داشته باشیم،باید خودمان را از پدیده بیرون بکشیم و از بالا به آن نگاه کنیم؛کلیّات پدیده را ببینیم و سپس وارد جزییات آن شویم.البته این کار سختی است به دلیل اینکه ما وسط آن پدیده ایم.

نکته: یکی از اصول ولایت الهی و یکی از ویژگی های امام جامعه این است که دروغ نگوید فلذا حضرت آقا که می فرمایند من به آینده خوشبینم و آینده روشن است،حرف دروغی نمیتواند باشد و این دید حضرت آقا به دلیل نگاه کلان ایشان به حرکت انقلاب اسلامی است.

*تحلیل کلان در سه بستر داخلی(ایران)،منطقه و بین الملل بیان می شود و مقاطع تاریخی زیر در این سه بستر مورد بحث و بررسی قرار میگیرد:

1.سال 57 تا 92

2.از سال 92 تا به امروز

3.آینده ی پیشرو و پیش بینی مسیری که در پیش داریم

4.وظیفه و تکلیف ما

 

-تحلیل را از22 بهمن57 شروع می کنیم:

* بستر  بین الملل:

در بستر بین الملل توجه به دو نکته ضروری است :

1. در شرایطی که انقلاب اسلامی پیروز می شود،تمدن غرب و سبک زندگی غربی کل دنیا را فراگرفته است؛سبک زندگی لیبرالی دنیا را تسخیر کرده است و همه ی دنیا سرِ تعظیم در برابر آن فرود آورده اند.

-حال چرا دانستن این نکته مهم است؟

طبق پروتکل های یهود،آن ها برنامه ریزی ای انجام داده اند که باید امپراطوری1000ساله ی یهود به هر قیمتی محقّق شود و جمع بندی لابی صهیونیسم و یهود این است که اواخر قرن20،همه ی شرایط برای تحقّق این امپراطوری و سیطره ی کامل یهود بر جهان آماده است.یک سری مشکلات کوچک نظیر دعوای کمونیسم و لیبرالیسم هست که قابل حل است و نگرانی ای وجود ندارد.

تحلیل یهودی ها این است که زمان تحقّق آرزویی که از زمان حضرت موسی(ع) داشتند،کاملاً آماده است و قرن21 آغاز امپراطوری یهود بر جهان خواهد بود.

این قوم برای تحقّق این آرمان فقط از رنسانس به این طرف حدود400سال برای این هدف تلاش کرده اند و رنج های زیادی هم متحمّل شده اند.الآن در این برهه به این نتیجه رسیده اند که انتظار به پایان رسیده است و قرن21 زمان تحقّق این آرزو است.

-حال در این شرایط،انقلاب اسلامی ایران در سال1979 به پیروزی می رسد.چه انقلابی؟ انقلابی که هدفش تحقّق آرمان های انبیاء و اولیاء است و ضد تمدن غرب است.در کجای کره ی زمین؟در منطقه ای که حسّاس ترین منطقه ی دنیاست و بنا است اسرائیل بزرگ در این منطقه شکل بگیرد.در چه کشوری؟ در کشوری که بناست در دوران امپراطوری بزرگ یهود ژاندارم منطقه باشد.

در این شرایط انقلاب اسلامی پیروز شد...

2.نکته ی دوم موضوعی است که فقط فلاسفه و اندیشمندان غرب از آن خبر دارند و چون تمدن غرب مخالف جدّی ای ندارد،قابل رفع و رجوع است و آن این است که تمدن غرب به لحاظ "اندیشه" به بن بست رسیده است.

این تمدن ابتدا دین را نفی کرد و عقل را پذیرفتند ولی پس از چندی عقل را هم نفی کردند و تجربه را پذیرفتند؛البته تجربه بدون عقل و وحی؛در واقع عقل مستقل یا متافیزیکی که توان اثبات خدا و دیگر اعتقادات را دارد حذف کردند و عقلی را پذیرفتند که در خدمت تجربه باشد.در این مرحله به بن بست رسیدند و برای خروج از این شرایط نمی خواستند زیر بار عقل و وحی بروند چون پای خدا دوباره به دنیا باز میشد و آن ها برای حذف خدا بسیار تلاش کرده بودند.

آخرین کسی که برای برون رفت از این بن بست تلاش کرد،"هایدگر" فیلسوف آلمانی بود.این شخص منتقد درونی مدرنیته بود ولی می خواست با حفظ چارچوب مدرنیته یعنی ماهیت و مبانی اومانیستی و سکولاریستی آن،تمدن غرب را حفظ کند ولی در همین شرایط از دنیا می رود و این تلاش ها برای نجات مدرنیته متوقّف می شود.

بعد از هایدگر مکتبی برای حل مشکل مدرنیته تحت عنوان"پست مدرن"شکل می گیرد که حرف اصلی آن این است که علم ثابت نیست و اصلاً ثبات علم در بی ثباتی آن است و درست این است که الان حرفی را بزنی و چند دقیقه دیگر آن را رد کنی و حرف جدیدی بزنی و پیشرفت اصلاً در همین استدر بی ثباتی آن است و درست این است که الان حرفی را بزنی و چند دقیقه دیگر آن را رد کنی و حرف جدیدی بزنی و پیشرفت اصل؛یعنی شما چیزی به عنوان اندیشه نداری و این اندیشه اسمی است.

-در این شرایط که مختصراً بیان شد،انقلابی بر مبنای "عقل،وحی و فطرت" شکل می گیرد؛در مقابل تمدنی که خلاف عقل،وحی و فطرت است و این دروغ را با حربه ی "رسانه" به ذهن مردم جهان خورانده است.

تحلیل ها در غرب این است که اگر این انقلاب ادامه پیدا کند،دیر یا زود جادوی رسانه رنگ می بازد و همه ی دروغ ها آشکار می شود.یعنی چه جادوی رسانه رنگ می بازد؟! یعنی مردم دنیا به این نتیجه برسند که مبانی دیگر کارایی ندارد و برویم ببینیم انقلاب ایران چه مبانی ای دارد.اگر این اتفاق بیفتد،کار تمدن غرب تمام است؛فلذا باید این انقلاب به هر قیمتی نابود شود.

*بستر منطقه :

مرکز تشکیل اسرائیل بزرگ فلسطین است فلذا باید فلسطین به هر قیمتی گرفته شود و قدم های بعدی برای رسیدن به اسرائیلِ از نیل تا فرات برداشته شود.

این هدف بزرگ در جایی می خواهد محقّق شود که اسلام وجود دارد فلذا باید اسلام حذف شود و این کار بر عهده ی انگلیس افتاد.چون این منطقه از شیعیان و سنی ها تشکیل شده است فلذا باید استحاله شوند تا قدرت مقابله با تشکیل اسرائیل بزرگ را نداشته باشند.

در راستای همین برنامه و برای شروع استحاله ی این دو مکتب،وهابیت برای برای اهل سنت طراحی شد که امروز به ثمرات آن را دارند می بینند.اهل سنت ذیل وهابیت حذف می شود و شاکله و پوسته ی آن همان وهابیت می ماند؛وهابیت هم که در باطن یهودی مسلک اند فلذا اهل سنت به طور قابل قبولی استحاله می شود.عربستان به عنوان پایگاه ترویج دهنده ی این تفکر و مجری اصلی آن،انتخاب و تقویت شد.

برای شیعه بهاییت تعریف شد؛در واقع همان وهابیت بود منتها در نسخه ی شیعی؛اما این حربه برای شیعه نگرفت و علما سریع متوجه قضیه شدند و حکم اعدام باب را صادر کردند.

پس بذری که برای تشکیل اسرائیل بزرگ در منطقه کاشتند،نیمی از آن به بار نشست و نتیجه داد.

*بستر ایران :

ایران در این روزگار به خاطر موقعیت ژئوپلوتیکی که در منطقه دارد، نقش مهمی را دارد و بنا بود که ایران ِ بهایی ژاندارم منطقه بشود و در مدرنیته هضم و نقش مهمی را در راستای تشکیل اسرائیل بزرگ داشته باشد.

روند مدرن شدن ایران از زمان رضا خان و با برداشتن  چادر از سر زنان آغاز شد - که خوشبختانه این حربه نگرفت- و پس از آن و توسط محمدرضا شاه تحت عناوین زیر ادامه یافت:

بسته ی اقتصادی نظیر انقلاب سفید شاه و اصلاحات ارضی و...

بسته ی فرهنگی نظیر رواج کاباره ها،رواج فساد  و ورود کالاهای آمریکایی و...

بسته ی سیاسی نظیر حذف قسم خوردن به قرآن و...

پس از پایان این برنامه ایران مد نظر آنها تقریبا شکل گرفته بود.

انقلاب اسلامی ایران در چنین شرایطی به پیروزی می رسد و تمام نقشه های آن ها را نقش بر آب می کند.دانستن  این روند در تحلیل شرایط بسیار مهم است.

وقتی انقلاب پیروز می شود،با سه جبهه روبه رو هستیم:

1.جبهه ی استکبار جهانی به سردمداری آمریکا و لابی صهیونیسم.

2.جبهه ی اسلام آمریکایی و وهابی به سردمداری عربستان در منطقه.

3.جبهه ای در داخل ایران که جادّه صاف کن دشمن خارج از کشور است واگر نقش آن درست فهمیده نشود،تحلیل ها ناقص و غلط خواهد بود.برای این گروه ها اسامی ای نظیر استحاله طلب،جریان لیبرال و... می توان گذاشت ولی جامع ترین نام برای "جبهه ی سازش" است.این گروه علاوه بر اشخاص،جریانات مختلفی را در ایران نیز شامل می شود که برای همین به آن ها "جبهه" می گوییم.در این جبهه شما خائن می بینید،جاسوس می بینید،بی بصیرت می بینید،مفسد اخلاقی و اقتصادی می بینید و بسیاری از عناوین دیگر.ما باید نخ این تسبیح را بشناسیم و آن را بزنیم.

حرف این جبهه این است که انقلاب، 22بهمن57 پیروز شد و 22بهمن57 هم تمام شد و هدفش سرنگونی شاه بود.خب منظور این حرف چیست؟ یعنی اینکه حالا که شاه رفت،به چه نحوی حکومت کنیم؛این جبهه به اسلامی که امام به آن معتقد بود و به عبارت دیگر به"اسلامِ حکومتی" اعتقادی ندارد.

معتقد است جریان ها و اصولی بر جهان امروز حاکم است که ما نیز باید آنها را بپذیریم و برای پیشرفت چاره ای جز پذیرش این انگاره ها و جریانات و مبانی فکری آنها نداریم.

این جبهه در واقع هدف نهایی انقلاب را سرنگونی شاه می داند در حالی که امام هدف آن را ظهور آقا امام زمان(عج) می داند و معتقد است این انقلاب باید در مسیر تسهیل امر فرج حرکت کند وفکر کند.

 

آمریکا به عنوان رهبر جبهه ی استکبار،برای نابودی و مقابله با نهضت های مردمی روند مشخص و معیّنی دارد که مختصراً به آن اشاره ای می شود:

اولین قدم آنها  مقابله ی سخت افزاری است که مهم ترین قسمت های آن عبارت اند از:

1.کودتا به عنوان ساده ترین و کم هزینه ترین راه مانند کودتای نوژه

2.درگیری های داخلی مانند درگیری های قومی،مذهبی،جدایی طلبانه و...

3.ترور فیزیکی ارکان آن نهضت ترور افرادی نظیر شهید مطهری و شهید بهشتی همین راستا است.

4.درگیری بین سران و مسئولین

5.ورود محدود و مؤثر نظامی جریان صحرای طبس(که قصد ربودن امام را نیز داشتند)

6.حمله ی همه جانبه ی نظامی به عنوان آخرین قدم و در صورت عدم موفقیت در مراحل پیشین.

حمله ی صدام به ایران و جنگ 8ساله نمونه ای از آن است.

اما در اینجا مهم است که یه نگاهی هم به برخی از وقایع مهم جنگ و دفاع مقدس بپردازیم و اشاره ای به آنها کنیم:

وقتی جنگ ایران و عراق شروع شد،آمریکا با جریان سازش داخل ایران رابطه برقرار میکند.کسی که جاسوس سازمان سیا بود یعنی بنی صدر،میشود رئیس جمهور این کشور و فرمانده کل قوا!

عربستان نیز وظیفه ی این را دارد که اطراف ایران را پر از تفکر وهابی بکند فلذا رشد وهابیت در پاکستان و افغانستان،به وجود آمدن طالبان به همین دلیل است.

در جنگ و در عملیات  بیت المقدس ورق برمی گردد.بیت المقدس یک زلزله بود.یکی از عملیات های عجیب ایران بود.بعد از این عملیات و پیروزی در آن و فتح خرمشهر،در سطح بین الملل به این نتیجه رسیدند که صدام نمی تواند انقلاب را ساقط کند و احتمال سقوط خودِ صدام وجود دارد.

پس از این عملیات بود(حدود10 روز پس از آن) که اسرائیل  به لبنان حمله کرد و هسته ی شکل گیری حزب الله لبنان شکل گرفت.امام پس از این عملیات استراتژی جنگ را واضح مطرح کردند و آن این بود که ما این جنگ را شروع نکردیم ولی حالا که علیه ما جنگ شد،ما تا آخر می ایستیم.حالا آخرش کجا بود؟ آخرش "فتح قدس" بود.

تحلیل هم این بود که امام با این رزمنده ها توان فتح قدس را دارد.

بعد از این عملیات ارتباط گیری جریان سازش و دشمن خارجی روشن است؛چراکه کسی باید ترمز امام را بکشد که این اتفاق توسط داخلی ها باید بیفتد،فلذا این جریان کم کم دارد پیچ جنگ را شُل می کند و پس از این عملیات زمزمه ی صلح و مذاکره مطرح می کند که امام فرمودند:"جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم" که این مهم با فتح قدس و نابودی یهود محقق می شد و می شود.

امام دو هفته قبل از پذیرش قطع نامه می فرمایند:" هرکس صحبت از پایان جنگ کند،خائن به رسول خداست."

مقطع مهم دیگر دفاع مقدس،عملیات کربلا ی 4 و کربلا ی5  است که حدود یک سال و چند ماه تا پذیرش قطع نامه رخ می دهد.

اما چرا کربلا ی 4 مهم است؟ به دولیل آن اشاره می شود.اول اینکه عملیاتی است که سپاه تصمیم دارد در آن تکلیف جنگ را یک سره کند.دومین دلیلی که کربلای 4 را با اهمیت می کند این است که عراقی ها از ساعت صفر عملیات هم اطلاع داشتند.ساعت صفر عملیات را تعداد محدودی از فرماندهان و مسؤلان فقط می دانند؛پس بوی گند خیانت به مشام می رسد،در عملیاتی که بناست پایان جنگ باشد...

(برادر زاده ی آقای هاشمی-علی هاشمی- تابستان سال65 سفری به انگلستان داشت و از آنجا به آمریکا رفت و به آنها گفت که قرار است سپاه عملیاتی سرنوشت ساز  داشته باشد و تکلیف جنگ را یک سره کند... )

کربلای 4 به هرحال لو رفت و بعد ازآن ایران عملیات کربلای5 را انجام می دهد.آنها فکر نمی کردند که ما بتوانیم در این عملیات تا بصره پیش برویم اما ما به بصره رسیدیم ولی دستور آمد که برگردید.حال سؤال اینجاست که چرا برگشتیم و پشت آن چه کسی بود؟

بصره شهری بود که همه ی مردم آن شیعه بودند و ضد صدام و امام نیز به مردم آنجا نامه می دهد که به استقبال سربازان اسلام بیایید.اگر کربلای 5 به طور کامل انجام می شد،سرنوشت بسیار متفاوتی رقم می خورد.

بعد از این عملیات تلاش ها برای پایان جنگ بیشتر می شود...

برای یافتن پاسخ این برهه از تاریخ سرنوشت ساز ایران اسلامی باید سری به ماجرای "مک فارلین سال64" زد. برخی از راویان گفته اند که نحوه شکل گیری آینده ی انقلاب پس از امام بین داخلی ها و خارجی ها بسته شده بود...

در نهایت جنگ پر فراز و نشیب 8 ساله منجر به پذیرش قطع نامه598 شد.با این تعدا شهید باید تا فتح قدس می رفتیم نه تا باز پس گیری کشور.به هر حال جنگ پایان یافت و با همه ی خیانت ها انقلاب در 10 ساله ی اول تثبیت می شود و پرونده ی براندازی سخت افزاری انقلاب منتفی می شود.

نکته: بحث داعش و تکفیری ها یکی از اثرات و تبعات قطعنامه598 است؛انقلاب اسلامی شعله های انقلابی گری و استکبار ستیزی را در مردم منطقه و امت اسلام ایجاد کرد ولی به دلیل اینکه وزارت خارجه ی آن زمان و برخی دیگر از نهاد ها درست عمل نکردند،میوه و ثمره ی این روحیه ی ایجاد شده در منطقه را عربستان و تفکر وهابی چیدند.

دومین قدم جبهه ی استکبار برای براندازی انقلاب ها و به خصوص انقلاب اسلامی،مقابله ی نرم افزاری یا "جنگ نرم" است؛یعنی نمی شود به صورت سخت افزاری آن انقلاب را نابود کرد و باید آن را از درون نابود کنیم و به دامن خود برگردانیم. مهم ترین قسمت های جنگ نرم عبارت اند از:

1.استحاله اقتصادی*2.استحاله ی فرهنگی*3.استحاله ی سیاسی

حال مختصراً این قسمت ها را توضیحی خواهیم داد :

1. استحاله ی اقتصادی یعنی با بستر اقتصاد،فرهنگ تو را عوض می کنند.اگر روابط مالی غلط باشد،زمینه برای استحاله ی بعدی بسیار آماده است؛به همین دلیل است که در روایات ما بسیار روی بحث اقتصاد و"رزق حلال" تأکید شده است.چقدر اسلام در باب رزق حلال و کسب درآمد و اقتصاد تأکید کرده است و این به دلیل اثرگذاری این امر مهم در زندگی است.

در 8سال دوره ی کارگزاران برای رشد اشرافی گری و تغییر سبک اقتصادی و استحاله ی آن تلاش های زیادی شد که تا حدّ زیادی موفق هم بودند.

2. استحاله ی فرهنگی در این دوران -که8سال دولت اصلاحات را شامل می شود- به مهم ترین آموزه های شیعه و اسلام نظیر وجود خدا،حضرت زهرا(س)،عصمت اهل بیت،قرآن کریم،برخی از احکام همچون اعدام و قصاص علناً و رسماً توهین و بی احترامی شد که هر کدام از این بی احترامی ها به تنهایی می تواند کمر یک کشور را خم کند و قبح و زشتی این کارها تا حدی شکسته شد که هرکس جرأت یافت به هر شیوه ای به این مقدسات توهین کند.

رسماً و علنی می گفتند که ولایت فقیه را در چارچوب قانون اساسی قبول داریم.قانون اساسی را هم که می شود تغییر داد...

وقتی استحاله ی فرهنگی در این دوران در داخل کشور در حال پیگیری است،باید تهدید نظامی هم به کمک آن بیاید تا انقلاب قیچی شود؛فعالیت "گروهک طالبان" در اطراف ایران،حادثه ی11 ستامبر و اظهارات بوش رئیس جمهور وقت آمریکا مبنی بر محور شرارت بودن ایران واعلام جنگ نظامی علیه ایران در همین راستا و با این هدف است.

در این شرایط که آمریکا به افغانستان و عراق حمله کرده است و اوضاع منطقه و اطراف ایران بهم ریخته است،نامه ی "جام زهر" به حضرت آقا نوشته می شود و رسماً آقا را تهدید کردند و گفتند اگر زیربار رابطه با آمریکا نروی،مردم را به کف خیابان می آوریم و گفتند تا دیر نشده و جنگی رخ نداده جام زهر را بنوش.آقا آمدند و در جمع بسیجی ها سخنرانی کردند و فرمودند که جریان صلح امام حسن(ع) تکرار نخواهد شد و پای امریکا به کشور باز نخواهد شد و اگر حادثه ای قرار باشد رخ دهد،آن عاشوراست نه صلح امام حسن(ع).

ارتباط حادثه ی11 ستامبر و طالبان و نامه ی مجلس ششم(جام زهر) را باید در کنار هم تحلیل کرد و نتیجه گرفت.

آقا در این شرایط و با این فشار ها انقلاب را از این گردنه عبور دادند...

(جالب است بدانیم آقای تونی بِلر گفت ما میوه ی حمله ی به عراق در سعدآباد(مذاکرات آن موقع) چیدیم.)

3. استحاله ی سیاسی جمع بندی پایان دولت اصلاحات این است که استحاله ی فرهنگی و اقتصادی خوب پیش رفته است ولی استحاله ی سیاسی-که اواخر دولت خاتمی و با تحصن نمایندگان مجلس ششم و نوشتن نامه ی جام زهر شروع شده بود- موفق نبوده است و خاتمی کسی نیست که بتواند جلوی آقا بایستد و نمی تواند استحاله ی سیاسی را به نتیجه برساند فلذا  این کار باید توسط شخصی انجام شود که از هر لحاظ قدرتمند باشد؛هم در بین علما وجه ی خوبی داشته باشد و هم در بین مردم و این ویژگی ها در هیچ شخصی نیست جز اکبر هاشمی رفسنجانی.

مهدی هاشمی سال83 در مصاحبه با روزنامه ای آمریکایی می گوید اگر پدرم در سال84 رئیس جمهور بشود یا ولایت فقیه را از قانون اساسی حذف می کند و یا آن را به یک مقام تشریفاتی تبدیل می کند.چون شخصیت هاشمی84 با هاشمی88 فرق می کند و در بین علما و مردم وجه ی مناسبی دارد،عملیاتی شدن این کار دور از ذهن نبود ولی خوشبختانه این اتفاق نمی افتد و احمدی نژاد رأی می آورد.

با تمام نقد هایی که به احمدی نژاد وارد است،ایشان یک کار بسیار مهم انجام دادند که واقعاً قابل تأمّل است.جریان سازش طی 16 سال(به طور خاص)تلاش کرد که به مردم بفهماند اگر می خواهید به رفاه و خوشبختی برسید باید آرمان های انقلاب نظیر قدس،کمک به امت اسلام و... را کنار بگذارید ولی احمدی نژاد نشان داد می توان آرمان های انقلاب را داشت و خوشبخت هم بود؛نشان داد گفتمان انقلاب کارایی دارد.

-فتنه ی سال88 :

اسرائیل در سال 2006 به حزب الله لبنان حمله می کند و هدفش این است که طی دو هفته لبنان را بگیرد و سپس به همراه چند کشور دیگر وارد سوریه شود و سپس با همه ی دنیا در مقابل ایران بایستد که با معجزه ی الهی در قدم اولین قدم خود یعنی شکست حزب الله می ماند و طی33 روز شکست می خورد.

بعد از جنگ33 روزه و شکست اسرائیل،گزینه نظامی برای مبارزه و نابودی محور مقاومت از معادلات غربی ها تقریبا حذف می شود.بعد از اینکه این گزینه ی نظامی تقریباً کنار رفت،به این نتیجه رسیدند که جریان انقلابی باید از درون نظام متلاشی و نابود شود فلذا فتنه ی88 طراحی شد و هدف سرنگونی نظام در بهترین شرایط و یا جنگ داخلی در بدترین شرایط بود؛پس از شکست ایران در این فتنه،زمینه برای شکست بازوهای ایران یعنی حزب الله و... نیز فراهم خواهد شد.

فتنه ی88 بزرگ ترین فتنه ی بعد از انقلاب بود و ما تا لبه ی پرتگاه پیش رفتیم و واقعاً خدا رحم کرد که انقلاب ماند.خطبه ی طلایی و نورانی حضرت آقا در 29خرداد88 در حفظ انقلاب از نابودی فوق العاده تأثیرگذار بود.

همه ی دنیا منتظر تغییر در ایران بود که ناگهان حادثه ی9دی رخ می دهد و معادلات بهم می خورد و یک شوک در آنها ایجاد می شود.

بعد از فتنه ی88 و حادثه ی9دی،بیداری اسلامی رخ می دهد که بعضی از نخبگان باور نداشتند ولی اتفاق افتاد.

(نکته : در این شرایط که بیداری اسلامی رخ داده است و این بیداری نیاز به کمک انقلاب اسلامی و خط دهی و راهنمایی دارد و به یک سیاست خارجی قوی نیازمندیم،احمدی نژاد خانه نشینی پیشه می کند.قضیه خانه نشینی احمدی نژاد و دو سال آخر ریاست جمهوری او فتنه ای بود که خدا روشکر رفع شد.)

در فتنه ی88 یکی از اهدافی که دنبال آن بودند تضعیف و در نهایت حضرت آقا بود ولی بعد از فتنه ی88 اقتدار آقا هم در داخل و هم در منطقه بسیار بیشتر شد و این اتفاق مصداق آیه ی"وَ مَکَروا وَ مَکَرَ الله وَ الله خَیرُ الماکِرین" می تواند باشد و یا روایت "مَن کانَ لِلّه کانَ اللهُ لَه".

-سوریه و جریان تکفیری ها:

جمع بندی غرب بعد از این شرایط این شد که غرب مستقیماً توان نابودی اسلام و ایران و انقلاب اسلامی را ندارد و در اینجا وارد عملیاتی کردن آخرین راه و روش برای نابودی انقلاب شدند و آن راه این بود که اسلام را فقط اسلام می تواند نابود کند.تمدّن غرب رو به فروپاشی است و انقلاب تازه رو به شکوفایی است؛در اینجا فقط یک راه برای جلوگیری از فروپاشی غرب و جلوگیری از انتشار انقلاب وجود دارد و آن جنگ جهانی بین اسلام آمریکایی و اسلام ناب است.

بستر این فتنه ای که غرب به عنوان آخرین راه پیش بینی کرده بود،سوریه بود چراکه سوریه ضعیف ترین بازوی مقاومت بود وهمچنین ضعف های ساختاری در نظام سوریه بود.

سوریه حلقه ی واسطه ی ایران برای ارسال سلاح به لبنان و حماس بود و بحث سوریه برای غرب چند ماه بعد از بیداری اسلامی کلید خورد و برنامه این بود که با شروع درگیری ها در سوریه،بشار اسد طی 6 ماه سقوط خواهد کرد.وقتی درگیری ها بالا گرفت،به جایی رسیدیم که فرماندهان ارشد این جنگ چه از سپاه قدس و چه از حزب الله لبنان به این نتیجه رسیدند که بشار اسد در حال سقوط است و در کار به جایی رسید که نیرو های تکفیری به نزدیکی های دمشق رسیدند و  بشار اسد هم به این نتیجه رسید که از سوریه خارج شود و سوریه به طور کامل در حال سقوط بود.فرماندهان سپاه قدس و حزب الله نزد حضرت آقا می روند و روند سوریه و بشار اسد را توضیح می دهند و می گویند که بشار قصد خروج از سوریه را دارد که آقا در جواب آنها می فرمایند: به بشار اسد بگویید در دمشق بماند و خارج نشود.شما هم بروید در سوریه کمک ایشان.ان شاء الله هم بشار می ماند هم سوریه. فرماندهان سپاه صحبت آقا را به بشار انتقال می دهند و بشار هم می پذیرد و آرام آرام با مقاومت ورق در سوریه برمیگردد و سوریه از آن شرایط بحرانی رهایی می یابد.(این قضیه جزء نور ولایت چیز دیگری نیست،ولایت فقیه...)

"آزادی حلب" معادلات غرب و نقشه های آنها را در مورد سوریه و جنگ جهانی ای که بنا بود پس از سقوط سوریه،در عراق وبا سقوط بغداد و درگیری بین شیعه و سنی شکل بگیرد را برهم زد.هدف این بود پس از جنگ جهانی اسلام ناب با اسلام آمریکایی،اسلام آمریکایی منطقه را به دست بگیرد ولی با آزادی حلب ورق برگشت.

-تحریم ها ، برجام و انتخابات92 :

تحریم های فلج کننده را می توان آخرین پروژه ی غرب و آمریکا برای تضعیف و نابودی انقلاب در ایران دانست.تحریم ها واقعاً روی کاغذ فلج کننده بود و در این تحریم ها نفت و بانک تحت الشعاع قرار می گرفت و اقتصاد ایران سریعاً فلج می شد و نابود می شد.

حضرت آقا در اسفند90 فرمودند:" دشمنان شما هر آنچه در چِلّه ی تیردان خود داشته اند،شلیک کرده اند.این آخرین قدم ها را بایستید..."

این تحریم ها به نحوی بود که ایران را از پای در می آورد،چون فروش نفت یک چهارم شده بود و در ضمن پول آن را نیز نمی توانستیم دریافت کنیم فلذا دولت ورشکسته می شد و با شورش مردم رو به رو می شدیم.آقا در همین دوران فرمودند که این تحریم ها دیر یا زود از هم می پاشد و آمریکا نمی تواند این تحریم ها را خیلی نگه دارد ولی کسی گوش نداد و توجه ای به این حرف آقا نشد.

این تحریم ها بنا بود یک ماهه ایران را از پای در بیاورد ولی قریب به یک سال به طول انجامید و بعد از آن هم با خفّت کنترل شد.

طبق صحبت آقا در یک قدمی رفع تحریم ها بودیم که به یک باره در انتخابات ریاست جمهوری92 کسی رأی می آورد که معتقد رابطه ی با کدخدا برای رفع مشکلات است و اساساً  راه حل همه ی مشکلاتمان را در رابطه ی با آمریکاه و مذاکره می داند.

این شخص با کلیدی می آید و ادعا می کند با این کلید می توان تمام مشکلات را حل کرد.برخلاف عده ی کثیری که فکر می کنند این کلید گم شده است یا کار نمیکند،بنده معتقدم که این کلید گم نشده است و اتفاقاً به سرعت در حال باز کردن قفل هاست و به خوبی دارد کار می کند.این کلید،کلید قفل رابطه با آمریکا بود که سال 64 توسط مک فارلین و از طرف ریگان رئیس جمهور آمریکا به ایران فرستاده شده و اتفاقاً سال 92 از جیب کلید دار و صاحب آن بیرون آمد!

این شخص به همراه تیمش بر این باورند که ما در دل جامعه ی جهانی باید رشد کنیم و تا مشکلاتمان را با جامعه ی جهانی حل نکنیم،آنها اجازه ی رشد به ما نمی دهند.

حدود 8 الی 9 مشکل اساسی با غرب و جامعه ی جهانی داریم که باید کم کم حل شود.شروع حل مشکلات از هسته ای بود ولی هسته ای تمام مذاکرات نبود.در مذاکرات بر سر یک سند مادری توافق شده است که قرار است با اجرای آن توسط ایران(طی 10 سال پیش بینی شده در برجام)،رفته رفته مشکلاتمان با جامعه ی جهانی خصوصاً آمریکا حل شود فلذا یک نقشه ی کاملی طراحی شده است که شروعش هسته ای است و پایان آن حذف ولایت فقیه از قانون اساسی است.

(طبق تحلیل ما برجام2 بحث سوریه و بشار اسد است که آقای ظریف در ژاپن گوشه اشاره ای به آن کردند.برجام های بعدی نیز بحث حمایت از حزب الله و نیرو های مقاومت،فلسطین،حقوق بشر،حجاب،موشک و تغییر دموکراسی در ایران-که به حذف ولایت فقیه و استکبار ستیزی می انجامد چون ولایت فقیه و استکبار ستیزی مخالف دموکراسی است- می باشد.)

در انتهای این توافق نیز سپاه منحل خواهد شد.

سریع القلم در مورد آخرین برجام یعنی تغییر دموکراسی در ایران می گوید: قانون اساسی،شامل قوانینی است که امکان رابطه ی درست ما با دنیا را فراهم نمی کند.

اصل کار بر روی دولت بعدی است.رئیس اطلاعات نیروی هوایی رژیم صهیونیستی می گوید: به احتمال زیاد در انتخابات روحانی رأی خواهد آورد و چند سال آینده شما با ایران متفاوتی رو به رو خواهید بود.

 

-وضعیت حال و انتخابات پیش رو:

الآن در شرایطی هستیم که این سند توافق سر قضیه ی سوریه قفل شده است و آقا زیر بار برجام2 نخواهند رفت(در دیدار با فرماندهان که منتشر هم نشد،آقا به این نکته اشاره ای کردند) فلذا برای باز شدن این قفل و تحت فشار دادن آقا باید از راه دیگری وارد شد و آن این است که باید وضعیت اقتصادی مردم آنقدر وخیم شود که مردم به آقا فشار بیاورند و آقا مجوز برجام2 را صادر کند. وضع اقتصادی طبیعی نیست و تعمّدی در کار است، هرچه به انتخابات نزدیک می شویم،فشار اقتصادی بیشتر خواهد شد.فشار اقتصادی که زیاد شود دو حالت پیش می آید: یا کمانه به سمت انقلاب می کند و ریشه ی آن را می سوزاند و یا کمانه می کند به سمت جریان سازش و آنها را نابود می کند؛پس با این اوصاف انتخابات پیش رو بحث مرگ و زندگی است.

اگر این دولت دوباره سرکار بیاید،تا پای جنگ داخلی و نابودی پیش خواهیم رفت.تحت هر شرایطی این شخص نباید دوباره رأی بیاورد و وظیفه ی ما دادن بصیرت به مردم است.باید این جریان سازش با رأی مردم نابود شود.الآن جنگ،جنگ بصیرت است.

 

*چند نکته ی پایانی :

بعد از پیروزی حلب منطقه وارد معادلات جدیدی شد.

آزادی حلب به این معناست که طرح آمریکا برای ایجاد جنگ جهانی اسلام با اسلام و توسط تکفیری ها تمام شد.چی تمام شد؟ اینکه تکفیری ها این طرح را به سرانجام برسانند تمام شد وگرنه اصل فتنه هنوز تمام نشده است.

آمریکایی ها برای سرنگونی سوریه چند روش داشتند و دارند که مهم ترین آن تکفیری ها بودند که آزادی حلب پرونده ی این گزینه را بست.اینکه تکفیری ها یتوانند بشار اسد را سرنگون کنند و جنگ برسد به عراق  و جنگ جهانی منتفی شد.جریان استکبار بسیار برای محقق شدن این هدف تلاش کردند و برای همین وقتی شکست خورد بسیار خشمگین شدند.

روش بعدی برای سرنگونی سوریه جنگ مستقیم آمریکا و ارتش های عربی بود که یک سال به این نتیجه رسیدند که این هم نشدنی است؛یکی از دلایل آن حضور روسیه در سوریه بود.

شعار انتخابات96 هم برای جریان سازش،امنیت ایران است و تنها راهکار تأمین آن،مذاکره با آمریکا و ترامپ دیوانه است.

فشار اقتصادی،ترساندن مردم از جنگ و گرفتن امتیاز از مردم سناریو های پیش رو تا انتخابات است.

به هر قیمتی شده باید سوریه تا انتخابات ایران سقوط کند و برای تحقق آن طبق قاعده دو گزینه بیشتر برای آنها باقی نمانده است:

1.ترور بشار اسد: مقاومت در سوریه به شخص بشار اسد بند است و اگر بشار ترور شود،مقاومت سست می شود ولی این بحث نیاز به زیر ساخت هایی دارد که الآن مشاهده نمی شود واینکه در آینده این زیر ساخت ها ایجاد شود را نمیدانیم.

2.کودتا: کودتایی از درون سوریه که این هم الآن زیر ساخت آن وجود ندارد ولی به لحاظ تحلیلی امکان آن وجود دارد.مثلاً یک راه آن نفوذ در ارتش سوریه که یک ارتش ملی است می تواند باشد.

این دو مورد که ذکر شد،طبق قاعده ی جنگ سخت افزاری گفته شد ولی ممکن است آنها کاری انجام دهند که جزء قواعد نباشد؛به هر حال شرایط بسیار برای هم جبهه ی حق و هم جبهه ی باطل حیاتی است و تمام توان خود را برای گرفتن نتیجه صرف خواهند کرد.

کلام آخر: یک چیز روشن است.بعد از حلب آتش جنگ در منطقه شعله ور تر خواهد شد و حمله ی به شیعیان در منطقه به حدّ اعلای خود خواهد رسید و جنون جبهه ی باطل نیز به ماکزیمم درجه ی خود خواهد رسید.

سقوط سوریه ما را وارد یک جنگ تمام عیار خواهد کرد.

والسلام علیکم و رحمه الله

 

دریافت فایل پی دی اف: 2 مگابایت

http://javan-e.blogfa.com/