آیت الله العظمی جوادی آملی معتقدند علم اخلاق از علم فقه و اصول و امثالهم دارای اهمیت و دشواری بیشتری میباشد چرا که اگر کسی بخواهد متخلق شود، باید مظهر «هو الخالق» باشد و این کار آسانی نیست.
آیت الله العظمی جوادی آملی معتقدند علم اخلاق از علم فقه و اصول و امثالهم دارای اهمیت و دشواری بیشتری میباشد چرا که اگر کسی بخواهد متخلق شود، باید مظهر «هو الخالق» باشد و این کار آسانی نیست.
معظم له بین علم اخلاق با موعظه تفاوت قائل هستند و بیان می دارند:
موعظه غیر از علم اخلاق است؛ موعظه علم نیست، یک سفارشات کلّی است؛ آدم باتقوا باشید آدم خوبی باشید منزّه باشید، اینها سفارشات توده مردم است؛ اما اخلاق، علم است موضوع دارد محمول دارد دلیل دارد نتیجه دارد و جزء علوم بسیار دشوار و پیچیده است و اگر کسی بخواهد متخلّق بشود باید مظهر «هو الخالق» باشد که خود را بسازد.
اخلاق هم جوهره او با موعظه فرق دارد هم رهآوردش با موعظه فرق دارد. بنابراین این از فقه و اصول اگر مشکلتر و علمیتر نباشد، آسان تر نیست، روح و تجرّد روح را ثابت کردن، شئون روح را ثابت کردن، سود و زیان روح را ثابت کردن، ابدی بودن روح را ثابت کردن، توانمندی روح را ثابت کردن، مظهر «هو الخالق» بودنِ روح را ثابت کردن، کار آسانی نیست.
توصیه اهل بیت(علیهم السّلام) به ضرورت جهاد با هوای نفس
آیت الله العظمی جوادی آملی بر ضرورت جهاد با هوای نفس در لسان اهل بیت علیهم السلام اشاره دارند و اظهار میدارند: یکی از از روایاتی که ائمه(علیهم السلام) میفرمایند این است که: «جَاهِدُوا أَهْوَاءَکُمْ کَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَکُم»؛ همان طوری که شما با دشمن بیرونی میجنگید، باید با دشمن درونی که هوا و هوس است بجنگید.
اشک و آه، بهترین سلاح مبارزه با هوای نفس
معظم له با بیان اینکه طبق روایات اهل بیت، اشک و آه، بهترین سلاح مبارزه با هوای نفس است، اظهار می دارند:
اکبر بودن و اصغر بودنِ جهاد، به اکبر بودن و اصغر بودنِ عداوت و مبارزه و کیفیت مبارزه است. چون ضرر دشمن درون سنگینتر از دشمن بیرون است و مبارزه با او هم دشوارتر از مبارزه با بیرون است؛ لذا فرمود از جهاد اصغر آمدید وارد جهاد اکبر میشوید. تهیه سلاح و با آهن جنگیدن کار هر کسی است، چه اینکه شما میبینید الآن چه شرق چه غرب برخی از کارخانههای تولید سلاح آدمکشی، اینها دو سه شیفته شبانهروز دارند کار میکنند. آهنسازی کار آسانی است؛ اما طبق بیان نورانی حضرت امیر که در دعای «کمیل» میخوانید فرمود: در مبارزه با نفس «وَ سِلَاحُهُ الْبُکَاء»[1]آهنساختن آسان است! اما آه پیدا کردن کار هر کسی نیست، آهی میخواهد، یک جگر سوختهای میخواهد، یک دل مطمئنّی میخواهد که انسان بتواند این آز و این هوا را رام بکند. لذا فرمود: «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ»
بنابراین طبق «جَاهِدُوا أَهْوَاءَکُمْ کَمَا تُجَاهِدُونَ أَعْدَاءَکُم» که یک اصل است، طبق «أَعْدَی عَدُوِّکَ نَفْسُکَ الَّتِی بَیْنَ جَنْبَیْکَ» که اصلی دیگر است، ما با دشمنی بزرگ و بزرگتر یا دشمن کوچک و بزرگ درگیر هستیم و اگر دشمن بزرگ یا بزرگتر را کوبیدیم بر دشمن بیرونی مسلط خواهیم شد.
ایشان ادامه می دهند:
در جریان جهاد با بیگانه انسان سه حالت دارد:
یا پیروز میشود،یا شهید میشود، یا اسیر.
در جهاد درون هم اینچنین است؛ یعنی کسی بخواهد با نفس، با غرور، با خواستههای نفس که او را به طرف گناه میکشانند، مبارزه کند، این سه حالت دارد:
یا انسان در جهاد با هوای نفس شهید میشود، یا فاتح میشود، یا اسیر.
در جهاد اصغر اگر اسیر شد آن دشمن حداکثر مال و جان را بگیرد کاری با دین ندارد؛ ولی در جهاد اوسط، جهاد درون، جهاد با هوای نفس اگر کسی اسیر شد کلّ دین را باخته است و اگر شهید شد، شهید در جهاد اوسط کسی است که چهار تا تیر میزند چهار تا تیر میخورد، اگر چهار تا نگاه حرام کرد، چهار تا توبه هم میکند، چهار تا کار خیر هم میکند، چهار تا اطاعت میکند، دو تا تیر میزند دو تا تیر میخورد تا سرانجام دینش را حفظ میکند و میمیرد. اینکه در روایات ما دارد که اگر کسی محبّ اهل بیت(علیهم السلام) بود این ولو در بستر بیماری بمیرد «مَاتَ شَهِیداً»[2] برای همین است. این شهید در جهاد اصغر نیست، این شهید در جهاد اوسط است؛ برای اینکه چندین تیر زد چندین تیر خورد، بالاخره تسلیم نشد، دینش را حفظ کرد، عقیدهاش را حفظ کرد، احترام به قرآن را حفظ کرد، احترام به عترت را حفظ کرد، شیعه خاص بود و رحلت کرد.
جنگ بین عقل و قلب محور مبارزه در جهاد اکبر
معظم له محور مبارزه در جهاد اکبر را جنگ بین عقل و قلب بیان داشته و اظهار می دارند:
در جهاد اوسط که مصطلح جهاد اکبر است، جنگ بین عقل است و نفس، بین علم است و جهل؛ عقل میخواهد اطاعت کند نفس میخواهد معصیت کند ، این در حقیقت جهاد اوسط است نه جهاد اکبر، چون جهاد اکبر مطرح نیست در دسترس نیست برای اوحدی اهل سیر و سلوک است این وسطی را میگویند جهاد اکبر برابر آن حدیث معروف. جهاد اکبر آن است که بین قلب و عقل است، سخن از نفس نیست، سخن از معصیت و ترک اطاعت و اینها نیست؛ عقل میگوید من میخواهم بفهمم، قلب میگوید فهمیدن کافی نیست باید دید. شما دلیل اقامه میکنید دلیل قرآنی، روایی و عقلی که بهشت هست جهنم هست قیامت هست اینها هنر نیست، هنر این است که بله جهنّم هست بهشت هست آدم بهشت را ببیند جهنّم را ببیند، قلب در جهاد اکبر به عقل میگوید همراه من بیا تا بهشت را ببینی! بهشت الآن موجود است جهنّم موجود است، این را باید دید، این است که دیدن سخت است باید فهمید.
تبیین اهمیت اخلاق و علم اخلاق
آیت الله العظمی جوادی آملی سپس در تبیین اهمیت اخلاق و علم اخلاق ، بیان می دارند:
ما یک جهاد اصغر داریم که جنگ با بیرون است که بیگانه بر مرز و بوم این کشور دخالت نکند، نفوذ پیدا نکند و مانند آن. یکی اینکه نفس و هوای نفس نفوذ پیدا نکند. یکی اینکه به مفهوم بسنده نکنیم به مشهود برسیم، به برهان حصولی بسنده نکنیم به برهان شهودی راه بیابیم که آن اثر فراوانی دارد.
حالا اگر کسی در میدان جهاد اصغر شهید شد، آن همه برکات را قرآن کریم برای او مشخص کرد؛ هم فرمود که درباره شهید نگویید مردهاند! اینها زندهاند برکات فراوانی دارند، و بشارتهایی که در قرآن برای شهدا ذکر شده است.
اما اگر شهید جبهه جهاد اوسط بود، او چه نشاطی دارد؟ او چه رزقی دارد؟ او چگونه از مقام «عنداللّهی» برخوردار است؟ اگر شهید در جهاد اصغر ﴿عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ﴾ شد، شهید در جهاد اوسط چه خواهد بود؟ چه رسد به شهید در جهاد اکبر. آن کسی که آن قدر چشم و گوش او پاک است که در صدد این است که بهشت را ببیند جهنّم را ببیند این چقدر چشم پاک میخواهد؟! این چقدر گوش پاک میخواهد!؟ این چقدر زبان پاک میخواهد!؟ یک بیان نورانی از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید فرمود: «طَهِّرُوا أَفْوَاهَکُمْ»؛ یعنی دهانتان را پاک کنید، نه دندان خود را مسواک کنید؛ مسواک کردنِ دندان یک سنّت فقهی است ثواب هم دارد آثار پزشکی و بهداشتی هم دارد؛ اما حضرت در این حدیث نورانی فرمود: دهن را پاک کنید، نه أسنان و دندان را! «طَهِّرُوا أَفْوَاهَکُمْ»؛ این دهن را پاک کنید، چرا؟ «فَإِنَّهَا طُرُقُ الْقُرْآن»؛چون قرآن میخواهد از این دهن عبور کند. فرمود قرآن بخوانید، بخواهید نماز بخوانید که حمد و سورهاش قرآن است. مگر نباید از این دهن بیرون بیاید؟! این فضا را پاک کنید، حرف بد از این دهن بیرون نیاید، غذای شبههناک به این دهن وارد نشود، دهن را پاک کنید نه دندان را و این جانکندن میخواهد.
اگر کسی در فضای جهاد اکبر، نه جهاد اوسط، شربت شهادت نوشید این چه فرح و نشاطی دارد؟ این چه روزیای دارد؟ این چه استبشاری دارد؟ هم روزی او، هم فرح او، هم استبشار او اکبر از شهید در جهاد اوسط است که آنچه برای جهاد اوسط است، اوسع و بالاتر از شهید در جهاد اصغر هست. این وظیفه ماست که اخلاق اینها را نشان میدهد.
حالا روشن شد که علم اخلاق به مراتب از فقه دشوارتر است به مراتب از اصول دشوارتر است، چون از سنخ بنای عقلا و فهم و لغت نیست که انسان با اینها مشکل خود را حلّ کند! مگر اثبات وجود روح، تجرّد روح، آشنایی به ابدیت روح، آشنایی به خلود روح، آشنایی به شئون گوناگون روح، این به بنای عقلا و فهم عرف حلّ میشود!؟ لذا مسئله اخلاق اوّلین مسئله و پیچیدهترین مسئله ماست، مائیم و ابدیت ما، میخواهیم او را ببینیم و اگر خواستیم برهان اقامه کنیم دلیل خوب هست؛ ولی با برهان هرگز کام کسی شیرین نمیشود. ببینید ممکن است استادی در کلاسی زنبور عسل را کندوی عسل را، گلهای عسلی را ، خود عسل را برای دانشجویان تشریح کند آنها کاملاً بفهمند که چیست؛ اما کام آنها شیرین نمیشود. با تدریس کندوداری کام کسی شیرین نمیشود، با تدریس فقه و اصول و فلسفه و کلام و اخلاق کسی متخلّق بشود که بتواند هنرمندانه خود را زیبا بیاورد، این حاصل نمیشود. این را ما باید بسازیم، ساختن آن هم آسان است؛ یعنی در دنیا ممکن است، اصلاً اخلاق برای همین است که انسان خَلق کند، این خلق همان خلقت خاص است.
پاورقی: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص850.
[2]. دعائم الإسلام، ج1، ص217: «عَنْ عَلِیٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: الْمَرِیضُ فِی سِجْنِ اللَّهِ مَا لَمْ یَشْکُ إِلَی عُوَّادِهِ تُمْحَی سَیِّئَاتُهُ وَ أَیُّ مُؤْمِنٍ مَاتَ مَرِیضاً مَاتَ شَهِیدا ...». نهج البلاغة (للصبحی صالح)، خطبه190، ص283: «... فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ عَلَی فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَی مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیدا ...».
عالی